تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تفکر بسته ای

در پست قبل درباره این نوشتم که آیا مهاجرت «یک» پدیده است؟ در اینجا میخواهم درباره نوعی از تفکر حرف بزنم که چیزهایی که یک چیز نیستند را یک چیز در نظر میگیرد. نام این پدیده را «تفکر بسته ای» گذاشته ام. مثل وقتی که دو چیزی که با هم فرق دارند را توی یک کارتن بسته بندی میکنیم و رویش یک برچسب میزنیم. در مثال قبل «مهاجرت» یک کارتن بود که پدیده های مختلفی از جمله دوری از خانواده و تنها زندگی کردن را درونش میگذاریم و به جای فکر کردن به تک تک چیزهای داخل این بسته، به کل بسته به عنوان یک پدیده فکر میکنیم.

مثال دیگر در این مورد کارتنی به نام اسلام است. اسلام کارتنی است که ما خیلی چیزها را در درونش گذاشته ایم و بسیار پیش می آید که صفتی که مربوط به یکی از چیزهای داخل این کارتن است را به چیزهای دیگر هم ربط میدهیم. مثلا یکی از چیزهای درون بسته اسلام، اسلام صدر اسلام است. یعنی هرچه در قرآن است و هر چه یقین داریم خود پیامبر یا دیگر اولیای دین گفته اند. یکی دیگر از چیزهای داخل این کارتن معارف تولید شده توسط مسلمانان بر پایه قرآن و سنت است. فقه اسلامی، فلسفه اسلامی، عرفان اسلامی و کلام اسلامی از این دسته هستند. حالا اگر من نشان بدهم کلام پیامبر یعنی اسلام، حق است(درست و از طرف خدا است) و از طرفی بگویم حکم اعدام اسرار کننده بر روزه خواری دستور خداست، دچار خطای تفکر بسته ای شده ام. یعنی فکر کرده ام این دو پدیده که در یک کارتن قرار گرفته اند واقعا یک چیز هستند.
خیلی چیزها هستند که با کلمه اسلام از آن ها یاد میکنیم. آداب و رسوم و مراسم های یک جامعه مسلمان از این دست اند. مثل مراسم های عزاداری که مراسم اسلامی نامیده میشوند. یا همان طور که گفتم فقه، کلام، فلسفه و عرفان اسلامی. من در این نوشته قصد احصاء(شمارش) تمام پدیده ایی که ذیل کلمه اسلام طبقه بندی شده اند ندارم. فقط میخواهم بگویم این ها هر کدام یک چیز است و نباید با هم قاطی بشوند. *

عدم توجه به اینکه ما چندین پدیده را ذیل یک مفهوم(همان کارتن) طبقه بندی میکنیم، مشکلات زیادی به بار می آورد. مثلا خودتان میتوانید اشکال این سوال را بفهمید: «تو چه مسلمونی هستی که هیئت میری ولی خالکوبی هم داری؟» حرام بودن خالکوبی مال یک گوشه این کارتن است(فقه) و هیئت رفتن مال یک گوشه دیگر(مراسم اجتماعی جامعه مسلمانان). یا این سوال: « تو چرا قرآن میخونی ولی نماز نمیخونی؟» در ذهن شما همه ی این چیز ها به هم بسته شده ولی در ذهن او نه.

مثال دیگرم برای پدیده تفکر بسته ای، «طب سنتی» است. طب سنتی یک کارتن است که دست کم شامل این پدیده ها است.
منشا تولید دارو: طب سنتی از گیاهان و مواد طبیعی برای تولید دارو استفاده میکند. ولی این همه طب سنتی نیست. یعنی هر جا با گیاه دارو درست کردیم کاملا وارد حوزه طب سنتی نشده ایم. و اگر بفهمیم استفاده از گیاه برای منشا دارو درست است، نیاز نیست به طب سنتی روی بیاوریم.

شناخت بدن انسان: در طب سنتی به نوع خاصی بدن انسان را میشناسند و برای توصیف آن از مفاهیمی مثل خون، صفرا و ... به جای مفاهیم جدید هورمون، پروتئین و ... استفاده میکنند. این نوع از شناخت بدن هم فقط یک بخشی از بسته طب سنتی است. اگر نشان دهیم این نوع شناخت از بدن اشتباه است به این معنی است که کل بسته اشتباه است؟ نه. آیا برای تهیه دارو از گیاهان، الزاما باید بدن انسان را به صورت چهار عنصر درک کنیم؟ باز هم نه.

روش شناسی: در علوم تجربی جدید برای اینکه به این نتیجه برسند که فلان دارو برای درمان فلان بیماری خوب است، از روش های تجربی استفاده میکنند. مثلا دارویی را به یک گروه بیمار میدهند و نتایجش را بررسی میکنند.( البته نه به این سادگی.) ولی در طب سنتی از این روش استفاده نمیشود. اگر بپرسید چرا پنتوپرازول برای درمان زخم معده خوب است، تعدادی آزمایش بر روی بیماران به علاوه ساز و کار شیمیایی عملکرد دارو را به شما خواهند گفت. یعنی به صورت تجربی، با آزمایش کنترل شده، رفته اند و دیده اند این دارو برای این بیماری مفید است. ولی اگر از یک  عطار بپرسید چرا قدومه چاق کننده است، یا میگوید چون ابن سینا گفته یا استدلالی پیشینی برای شما می آورد. مثلا میگوید طبع قلان است و با فلان ساز و کار موجب چاقی میشود. کسی رفته است ببیند «واقعا» قدومه چاق میکند؟ نه.

نوع بروزرسانی دانش: در بین عطار ها هنوز میشود به کتاب ابن سینا در خیلی سال پیش ارجاع داد. ولی در مقالات پژوهشی در حوزه پزشکی نمیتوانید به مقاله کمی سال پیش هم ارجاع بدهید.

و در آخر بدون هیچ توضیحی، کل نگر بودن طب.

به عنوان مشق شب میتوانید پدیده ازدواج را کمی تحلیل کنید. ببینید از چه اجزایی تشکیل شده و آیا همه آن ها طوری به هم «بسته» شده اند که نمیتوانند جدا شوند؟ شاید ازدواج در واقع چند پدیده باشد. شاید خیلی وقت ها خوب یا بد بودن یکی از این پدیده ها را اشتباها به بقیه تعمیم داده ایم.

---

پی نوشت:

تفکر بسته ای اسمی است که خودم برای یک خطای شناختی انتخاب کرده ام.در این نوشته به این که خطای شناختی چیست، مغالطه چیست و دیگر سوالات فنی کاری نداشته ام . حتی به این که چرا اسمی جدید برای پدیده ای که قبلا اسم داشته هم ندارم. فقط اگر به چنین بحث هایی علاقه دارید میتوانید اینجا و اینجا دنبال کار را جدی و تخصصی تر بگیرید.

---

احتمالا شما هم دو تا لینک بالا  را باز کرده اید و با دیدن حجم مطلب و انگلیسی بودنش بی خیال قضیه شده اید. اگر از این وضعیت راضی نیستید کتاب «اینترنت با مغز ما چکار میکند؟» نشر گمان را بخوانید.

مطالب مرتبط بعدی:

تحلیل ازدواج
تحلیل خودارضایی
جمله مقابل درست است؟« فیس بوک هم میشود استفاده مفید کرد و هم مضر.»
آیا کارتن ها در عالم وجود دارند یا ما پدیده ها را کارتن بندی میکنیم؟

---

**بعد از نگارش.
خانم کریمی در کامنتی تذکر داده اند که اسلام مثال خوبی نیست. با ایشان موافقم و اسلام و معانی مختلفش را به روش های بهتری هم میشود مدل کرد.

  • علی مراد
  • ۰
  • ۰

الان دو ماه و پنج روز شده که به بهانه تحصیل به ایتالیا مهاجرت کرده ام. در چند نوشته قصد دارم در این باره بنویسم. در این نوشته به این سوال میپردازم که آیا میتوان تمام تجربه های اخبر من را در ذیل یک مفهوم به نام «مهاجرت از ایران به اروپا» قرار داد؟

تجربه مهاجرت من یک تجربه ساده نیست. یعنی «یک» تجربه نیست. چندین اتفاق است که همزمان افتاده است. اتفاقاتی مثل دوری از خانواده، تنها زندگی کردن، و زندگی در اروپا . فقط یکی از این تجربه ها تجربه زندگی در یک کشور اروپایی است و اگر من هر گونه تجربه مثبت یا منفی را به زندگی در اروپا نسبت بدهم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام. چه بسا یکی از تجربه های من در صورت تنها زندگی کردن در یکی از شهرهای ایران هم اتفاق می افتاد. به هر حال به این مسئله آگاهم که مهاجرت من به شهر فلورانس برای مثال شامل بخش های زیر است و هر تجربه مثبت یا منفی من میتواند فقط به یکی یا چند تا از این بخش ها مربوط باشد:
دور شدن از محیط اصفهان. دور شدن از محیط ایران. دور شدن از آدم هایی که من میشناخته ام. زندگی نکردن با خانواده. تنها زندگی کردن. زندگی در جایی که زبان مادری تکلم نمیشود. زندگی به عنوان یک خارجی. زندگی در اروپا. زندگی در ایتالیا. زندگی در فلورانس. رفت و آمد با آدم های خاص در فلورانس. تمام شدن استرس کارهای مهاجرت. تحصیل در یک دانشگاه اروپایی. تحصیل به زبان خارجی. و شاید چیزهای دیگر.

من هم به سادگی میتوانم برای مهاجرتم فقط دو جزء بیرون آمدن از ایران و وارد شدن به «خارج» را در نظر بگیرم و علت هر اتفاقی را مهاجرت به خارج بدانم. ولی به هیچ وجه چنین کاری نمیکنم. در ادامه میخواهم از تجربیاتم بگویم. هر کدام از این تجربیات علت خاص خود را دارد. فلان تجربه به خاطر زندگی در اروپاست؟ نمیدانم. شاید در آفریقا هم همین طور میشد. به خاطر زندگی در ایتالیاست؟ نمیدانم شاید در نروژ هم همینطور میشد. به خاطر تنها زندگی کردن است؟ نمیدانم شاید با ازدواج یا از هر خانواده دور شدنی هم همینطور میشد. شاید بعضی تجربه های من فقط به خاطر دور شدن از اخبار و رسانه های فارسی زبان است. شاید بعضی چیزها فقط به خاطر نیمه گیاه خوار شدن اجباری ام است.

اگر کسی از من بپرسد خارج رفتن چطور است، بهترین جواب من این خواهد بود که این یک سوال باید به خیلی سوال تبدیل شود.

--

پی نوشت:

*تشکر میکنم از امیرحافظ و خانم نرگس که به من برای نوشتن انگیزه میدهند.

**یک جمله از نوشته به خاطر علاقه به بازگشت به ایران سانسور شد.


مطالب مرتبط بعدی

چرا گیاه خواری؟ چرا نیمه گیاه خواری؟ 

آیا دختران ایتالیایی خوشگل تر از دختران ایران هستند؟

ایرانیان فلورانس چگونه آدم را یاد ایران می اندازند؟

موانع رابطه/ازدواج بین فرهنگی چیست؟

چرا تصمیم بارها شکست خورده ریش گذاشتن بالاخره محقق شد؟

طرز تهیه پیتزای چهار پنیر.

چگونه «جنایت و مکافات» و «ابله» خوانده شدند؟

حکمت جوجه تیغی شوپنهاور و کاربرد آن در زندگی روزانه.

چگونه یک دوست ایمیلی میتواند از هزار دوست واقعی بهتر باشد؟

«تفکر بسته ای» یا یک پدیده فرض کردن چیزها.

«خارج» دقیقا کجاست؟



  • علی مراد