تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

۱. وقتی کارت با آژانس هم حل میشود، ماشین نخر.

۲. وقتی کارت با دوست دختر حل می شود، ازدواج نکن.

۳. اگر کارت با حیوان خانگی حل می شود، بچه دار نشو.

۴. وقتی نیازت در حد ۱۱۰۰ است، آیفون نخر.

۵. برای حرفی که در وبلاگ می شود زد کتاب چاپ نکن.

---

مطالب مرتبط احتمالی بعدی:

چرا ۱ تا ۵؟


  • علی مراد
  • ۱
  • ۰

فیل سفید چیزیست که هزینه های زیادی دارد ولی به هیچ دردی نمیخورد. ولی از طرفی به خاطر بعضی فایده ها(زیبایی فیل) یا هزینه هایی که تا الان برای آن کرده ایم حاضر به رها کردن فیل نیستیم. مثلا گاهی بعد از رویدادهای ورزشی تعدادی فیل سفید باقی می ماند. ورزشگاه هایی بزرگ که فقط برای آن رویداد مفید بوده اند و به جز هزینه های نگهداری هیچ چیزی ندارند.

ریشه ی این اصطلاح به داستانی قدیمی درباره ی پادشاهی برمیگردد که فیل های سفید به دیگر پادشاهان هدیه می داده است. فیل هایی که در نگاه اول موجب شگفتی و لذت فرد هدیه گیرنده بوده اند. ولی بعدا بدون هیچ فایده ای هزینه های زیادی از جمله تهیه روزانه چند تن غذا روی دست صاحبانشان میگذاشته اند. از طرفی هم صاحب فیل قادر به رها کردن فیل نبوده است. هم به خاطر زیبایی فیل و شاید هم به خاطر مسائل سیاسی.

علاوه بر چیز ها بعضی فعالیت های ما در زندگی هم می توانند نوعی فیل سفید باشند. فعالیت های کلی هزینه دارند ولی از طرفی هم نمی توان آن ها را به سادگی رها کرد. همانطور که چیزی ممکن است در جایی فیل سفید باشد و جایی نه، در زندگی هم فعالیتی برای کسی در زمانی می تواند فیل سفید باشد ولی برای دیگری یا زمانی دیگر نه. به نظر من موارد مستعد فیل سفید بودن هستند:
کنکور خواندن، رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه، دانشگاه رفتن و کار کردن. بله کارکردن، حواسم به پول هم هست. ولی برای کسی که آرزویش استادی در نواختن یک ساز است، ارزش پول حاصل از روزانه ۸ ساعت کار کردن با ارزش پهن فیل یکیست. کار کردن می تواند فقط موجب گرفتن وقت، انرژی و توان فکری ما شود. ولی در عوض پول و شان اجتماعی که برای بعضی زندگی ها ارزش پهن دارد به ما بدهد.

فیل سفید نمیگذارد سرمایه های شما در جایی که می خواهید هزینه شود. فیل های سفید مختلف هزینه های خاص خودشان را دارد.زمان، پول، انرژی، آرامش و از همه مهم تر مشغول کردن ظرفیت ذهنی. ذهنی که باید زمان کار بر روی چیزهای مهم تر متمرکز بر آن ها باشد،و علاوه بر آن در زمان فراغت و خواب هم باید ناخودآگاه مشغول رسیدگی به چیزهای مهم تر از فیل سفید باشد.(منظورم از ناخودآگاه و ذهن و... در لینک مشخص می شود.)

دوستی دارم که از پیشرفت نکردن در نوازندگی ویلن شاکی است. فیل بزرگ او دانشگاهی است که تمام ناخودآگاهش را گرفته و توانایی یادگیری اش را فلج کرده است. مغز او در خواب به جای اتصال نورون های نوازندگی به هم، مشغول اتصال نورون های نوشتن مقاله به نورون های مهاجرت است.

فکر کنید در جایی زندگی میکنید که همه یک فیل سفید دارند و داشتن فیل سفید نوعی ارزش است. نوعی نماد تشخص، و با فرهنگ بودن. طبیعتا شما هم در صورت هنجاری زندگی کردن فیلی سفید هدیه خواهید گرفت(اگر نخرید) و هزینه های سرسام آور نگهداری آن را خواهید داشت. به نظر شما اگر کمی خلاف آب شنا کنید و در مقابل داشتن فیل سفید مقاومت کنید، هزینه های نگهداری فیل را در چه راه هایی می توانید هزینه کنید؟ اگر عاشق جوجه رنگی هستید، با پول روزانه چند تن علف فیل چند جوجه رنگی می توانید بخرید؟ قناری چطور؟ روزی یک گل برای کسی که دوستش دارید چطور؟

من چند سالی است که مهم ترین چیزی که می توانست فیل زندگی ام باشد را کشتم. در عوض با پولش کلی جوجه رنگی، قناری و مرغ عشق خریدم. هر موقع با فرد جدیدی آشنا می شوم بخش اعظمی از گفتگوهای اولمان به آفرین، خوش به حالت و به به گفتن درباره جوجه رنگی های من سپری می شود. مثلا اینکه کلی فیلم دیده ام. با کلی موسیقی گوش داده ام. یا به قول دوستی ماهی یک فرغون کتاب میخوانم(البته اگر ظرفیت فرغون ۴ عدد باشد). البته گفتگو به بی فیلی من هم میرسد. ولی من استاد بی فیل زندگی کردن هستم چون دست کم پنج سال بدون مدرک تحصیلی، مدال المپیاد، اختراع ثبت شده، پست دولتی، حقوق ثابت و... زندگی کرده ام و با استادی در اینگونه زندگی می دانم چه جواب هایی بدهم.

شما هم اگر کلی کتاب نخوانده یا آرشیو فیلمی ندیده دارید، یا سال ها کاری را انجام می دهید ولی در آن موفق نیستید، یا همیشه منتظر روزی مانند فارغ التحصیلی یا بازنشتگی هستید تا کارهایی که دوست دارید را شروع کنید،به احتمال زیاد دست کم یک فیل سفید دارید. فیلی که احتمالا جامعه داشتنش را به شما تحمیل کرده و سرمایه های خود را به جای هزینه کردن در جاهایی که دوست دارید به فیل می دهید. فراموش نکنید که زمان، ظرفیت ذهنی، توان فیزیکی و بسیاری سرمایه های ما محدود هستند و برای خرج کردن آن ها در یک مصرف خاص مجبور به چشم پوشی از انتخاب های دیگر هستیم. به بیان دیگر با پول محدود نمی توان هم برای فیل و هم قناری غذا خرید. واقعا بهتر است از کدام چشم پوشی کنیم، فیل یا قناری؟

  • علی مراد
  • ۰
  • ۰

پارسال همین موقع ها بود که تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتم. چند چیز محرک من در ساخت این وبلاگ شدند. کتاب تاملات نوشته مارکوس اورلیوس، مقالات نوشته میشل دو مونتنی و دیگری وبلاگ علی سخاوتی. همان روز ها به دو دلیل یک دور کامل وبلاگ علی سخاوتی را خواندم. اول اینکه با خواندن مطالب آن روزهای وبلاگ به این فکر افتاده بودم که احتمالا مطالب قدیمی تر هم به همین جالبی می توانند باشند. و دیگر اینکه می خواستم برای نوشتن سرمشقی بگیرم. در حین خواندن بسیار پیش آمد که مطلبی را بسیار خواندنی میدیدم و افسوس میخوردم که چرا این مطلب باید ته آرشیو یک وبلاگ، جایی که هیچ کدام از دوستان من نمی آیند باشد و دوست داشتم مطالب را به اشتراک بگذارم.
امروز تصمیم گرفتم برخی از پست های این وبلاگ را انتخاب کرده و این جا بگذارم. مطالبی را انتخاب کرده ام که موقع خواندشان «شور شرینگ» در من فعال شده است.

شروع داستان

اجتناب از اطلاعات یا گشادی اطلاعاتی

مبتکر اولین هات داگ واقعی در ایران

خریدار با مسئولیت نا محدود

پنج چیز که هر کسی باید راجع به مریم جواهرمنش بداند

ده دلیل برای ترک کار

دو روش برای استاد شدن در هر کاری

دسته بندی آدمها و سازمانها

بکارت الماس

بابا نان داد

همه شما از امروز به بعد آزادی بیان خواهید داشت

برندینگ، کوکاکولا و شناسه شخصی

شش چیز غیر عادی که من از درویش خان و باغ سنگی یاد گرفتم

از شستشو تا بنباران مغزی

کتاب جدید من امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد

تنها روش برای درمان علم زدگی یا تمرین روزانه یا مدل فذار

چرا؟

بیش آموختگی و مشکلاتش

سندروم کم بازی و معضل مواجهه با 12 میلیون دقیقه

آنلرن کردن خزعبلات – ضروری ترین شاخه دانش

منبع درآمد اینجانب

اگر واقعا می خواهید وبلاگ بنویسید

در باب ناتوانی جنسی نسل سوخته و فواید بدبینی

هدف زندگی زندگی بی هدف

ده نشانه مسمومیت با کتاب

تابوی نیمه کاره رها کردن

سرمایه گذاری به زبان نه چندان ساده

  • علی مراد
  • ۰
  • ۰

یکی از اعضای خانواده من چند وقت پیش خیارشور درست کرد. خیارشور ها بسیار خوش مزه هستند ولی با طعمی متفاوت با خیارشور های معمولی. این تفاوت مزه به خاطر مقدار سیر داخل شیشه است. در خیارشور های بازاری برای هر شیشه خیارشور یک حبه سیر استفاده میشود ولی شیشه خیارشور ما دست کم پنج عدد سیر دارد. البته این طعم برای من صرفا یک طعم متفاوت است ولی شاید دیگران آن را بدمزه جساب کنند.

یک شیشه خیارشور معمولی مصرف دست بالا چهار روز خانه ماست. ولی خیارشور مذکور دست کم دو هفته است که در یخچال است چون به خاطر طعم خاصش نمیتوان با یک وعده غذایی تعداد زیادی از آن را خورد. از طرف دیگر این چند وقت دلم یک خیارشور معمولی با همان طعم کلاسیکش میخواهد. ولی هر بار که میخواستم بخرم، خیارشور در یخچال نگذاشت رقیبی برایش بیاورم.(شاید هم تصور واکنش درست کننده خیارشور) در حال حاضر خیارشور مذکور هنوز در یخچال است و به طور مجسوسی آمار غذاهای خیارشوری را هم پایین آورده. نه تمام می شود، نه میگذارد خیارشور بخریم و یا حتی با همین خیارشور غذا های خیارشوری را با بسامدی معمولی درست کنیم.

لطفا متن را یکبار دیگر با توجه به عنوانش بخوانید تا دریابید چرا اگر بخواهم مسلمان باشم، ترجیح میدهم در جایی جز ایران زندگی کنم.

  • علی مراد