تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

«درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را» ناصر خسرو

بار در این جا به معنی میوه است. یعنی تو مانند درخت هستی و دانش میوه ی توست. و با این میوه میتوان چرخ نیلوفری را به زیر آورد.

در دوران ابتدایی این شعر را برای ما  خواندند و  حفظ کردیم تا بفهمیم که باید درس بخوانیم و حواسمان باشد که درس خواندن چیز خوییست و ما را فرمانروای روزگار می کند. ولی کسی ابیات بعدی این شعر را برای ما نخواند.

«نگر نشمری، ای برادر، گزافه

به دانش دبیری و نه شاعری را»

یعنی مواظب باش دبیری و شاعری را دانش به حساب نیاوری. دبیری را شاید بتوان از جهاتی معادل کار اداری دانست. و علم دبیری معادل دانش هایی دانست که به درد استخدام شدن می خوردند.

«که این پیشه‌ها است نیکو نهاده

مر الفغدن نعمت ایدری را»

ایدر یعنی این دنیا. یعنی این علم ها معدن کسب نعمت این دنیا هستند.

«دگرگونه راهی و علمی است دیگر

مرالفغدن راحت آن سری را»

ناصرخسرو، خبر از وجود راه و علمی می دهد که برای «آن سر» مفید است.

«بلی این و آن هر دو نطق است لیکن

نماند همی سحر پیغمبری را

چو کبگ دری باز مرغ است لیکن

خطر نیست با باز کبگ دری را»

یعنی هر گردی گردو نیست.

***

ناصرخسرو یکی از ویژگی های دانش دنیایی را «منبع کسب نعمت دنیایی بودن» می داند. ولی تا جایی که من دقت کردم، ویژگی خاصی برای نوع دانش دیگر بیان نمی کند.
واقعا چه راه و دانشی آن سریست؟ آیا این دانش(ها) برای همه یک چیزند و یا به اندازه ی آدما راه هست؟ به نظر من یکی از چالش های مهم هر زندگی، تعیین مصداق دانش های آن سری است.

***

«تحصیلات بیشتر به جیب استفاده می رساند، تا به روح.» میشل دو مونتنی

  • علی مراد