تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

تأملات

وبلاگ شخصی علی مراد

  • ۰
  • ۰

الان دو ماه و پنج روز شده که به بهانه تحصیل به ایتالیا مهاجرت کرده ام. در چند نوشته قصد دارم در این باره بنویسم. در این نوشته به این سوال میپردازم که آیا میتوان تمام تجربه های اخبر من را در ذیل یک مفهوم به نام «مهاجرت از ایران به اروپا» قرار داد؟

تجربه مهاجرت من یک تجربه ساده نیست. یعنی «یک» تجربه نیست. چندین اتفاق است که همزمان افتاده است. اتفاقاتی مثل دوری از خانواده، تنها زندگی کردن، و زندگی در اروپا . فقط یکی از این تجربه ها تجربه زندگی در یک کشور اروپایی است و اگر من هر گونه تجربه مثبت یا منفی را به زندگی در اروپا نسبت بدهم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام. چه بسا یکی از تجربه های من در صورت تنها زندگی کردن در یکی از شهرهای ایران هم اتفاق می افتاد. به هر حال به این مسئله آگاهم که مهاجرت من به شهر فلورانس برای مثال شامل بخش های زیر است و هر تجربه مثبت یا منفی من میتواند فقط به یکی یا چند تا از این بخش ها مربوط باشد:
دور شدن از محیط اصفهان. دور شدن از محیط ایران. دور شدن از آدم هایی که من میشناخته ام. زندگی نکردن با خانواده. تنها زندگی کردن. زندگی در جایی که زبان مادری تکلم نمیشود. زندگی به عنوان یک خارجی. زندگی در اروپا. زندگی در ایتالیا. زندگی در فلورانس. رفت و آمد با آدم های خاص در فلورانس. تمام شدن استرس کارهای مهاجرت. تحصیل در یک دانشگاه اروپایی. تحصیل به زبان خارجی. و شاید چیزهای دیگر.

من هم به سادگی میتوانم برای مهاجرتم فقط دو جزء بیرون آمدن از ایران و وارد شدن به «خارج» را در نظر بگیرم و علت هر اتفاقی را مهاجرت به خارج بدانم. ولی به هیچ وجه چنین کاری نمیکنم. در ادامه میخواهم از تجربیاتم بگویم. هر کدام از این تجربیات علت خاص خود را دارد. فلان تجربه به خاطر زندگی در اروپاست؟ نمیدانم. شاید در آفریقا هم همین طور میشد. به خاطر زندگی در ایتالیاست؟ نمیدانم شاید در نروژ هم همینطور میشد. به خاطر تنها زندگی کردن است؟ نمیدانم شاید با ازدواج یا از هر خانواده دور شدنی هم همینطور میشد. شاید بعضی تجربه های من فقط به خاطر دور شدن از اخبار و رسانه های فارسی زبان است. شاید بعضی چیزها فقط به خاطر نیمه گیاه خوار شدن اجباری ام است.

اگر کسی از من بپرسد خارج رفتن چطور است، بهترین جواب من این خواهد بود که این یک سوال باید به خیلی سوال تبدیل شود.

--

پی نوشت:

*تشکر میکنم از امیرحافظ و خانم نرگس که به من برای نوشتن انگیزه میدهند.

**یک جمله از نوشته به خاطر علاقه به بازگشت به ایران سانسور شد.


مطالب مرتبط بعدی

چرا گیاه خواری؟ چرا نیمه گیاه خواری؟ 

آیا دختران ایتالیایی خوشگل تر از دختران ایران هستند؟

ایرانیان فلورانس چگونه آدم را یاد ایران می اندازند؟

موانع رابطه/ازدواج بین فرهنگی چیست؟

چرا تصمیم بارها شکست خورده ریش گذاشتن بالاخره محقق شد؟

طرز تهیه پیتزای چهار پنیر.

چگونه «جنایت و مکافات» و «ابله» خوانده شدند؟

حکمت جوجه تیغی شوپنهاور و کاربرد آن در زندگی روزانه.

چگونه یک دوست ایمیلی میتواند از هزار دوست واقعی بهتر باشد؟

«تفکر بسته ای» یا یک پدیده فرض کردن چیزها.

«خارج» دقیقا کجاست؟



نظرات (۲)

منتظر ادامه هستم. 
benevis pas miaym sar mizanim khalie

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی